زاموفیلیا (جلد دوم مانکن نابودگر) به قلم مریم بهاور84
پارت نهم
زمان ارسال : ۶۰۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
این چهره معصوم و خاصی که هربار میبینمش حس میکنم خلأ میشه. یه خلأ تاریک تو قلبم.
بیاراده انگشتم رفت طرف چهرش.
چشماشو لمس کردم.
قلبم باز شروع کرد به دیوونهبازی. چرا با دیدن این تصویر این بلا سرم میاد؟
تو کی هستی لعنتی؟ چه ربطی به من داری؟
در اتاق کوبیده شد و بلافاصله صدای شهاب:
- دارم میام تو!
در باز شد. بیاراده با یه سردرگمی خاصی تو حرکات غیرارادیم پرتره د
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
هانا
00خیلی خوب داره پیش میره قشنگه😍
۱ سال پیشصدف صدف صدف
00فقط یه چیزی.... زمان این پارت برای قبل از تیکه ی آخر جلد اوله؟ چون اون آخر سام فهمید که سامه و شاهین نیست راستش یخورده گیج شدم...
۲ سال پیشمریم بهاور84 | نویسنده رمان
وقتتون بخیر. خیر. قسمت آخر جلد اول زمان ذکر شده بود. و اون سکانس مربوط به سه سال بعد از حادثه بود. درحال حاضر تو پارت نهم پنج سال از حادثه می گذره.
۲ سال پیشfariimaaaAA
30دلم برای رخشای قبل تنگ شده🥺💔 سام اینجا واقعا شبیه کودناست😂 فوق العاده ست مرسی🌹
۲ سال پیشصدف صدف صدف
20عالی عالی عالی😍 بی صبرانه منتظر پارت بعدیم....
۲ سال پیشسمیرا
10چه تلخه حافظه برنگشته
۲ سال پیشایلار
۲۳ ساله 40خیلی خوب داره پیش میره ممنون از نویسنده موفق باشی
۲ سال پیش
سحر
00عالی